خشایار اعتمادی در ۴ سالگی کار با ملودیکا و در ۵ سالگی کار با آکاردئون را آموخت. او در ۶ سالگی خوانندگی و در ۱۳ سالگی یادگیری و نواختن پیانو را شروع کرد و با خواندن ترانه “بارون” با شعری از شاملو به شهرت رسید.

او دانش‌آموخته رشته اقتصاد بازرگانی است. ‎”دلشوره”، “لیلا”، “یادته”، “خاتون”، “مثل هیچکس”، “طعنه”، “عاشقی هرکی‌هرکی شد”، “خدا تو رو ببخشه”، “باید به تو برگردم” و “تو محکومی” به برگشتن، ۱۰ آلبومی است که او تاکنون تولید کرده است. گفت‌وگوی ما را با این هنرمند می‌خوانید.

آقای اعتمادی اجازه بدهید گفت‌وگو را از این‌جا آغاز کنیم که چطور شد وارد حرفه موسیقی شدید؟

فکر می‌کنم اصولاً هنر این‌طور نیست که ما بخواهیم به آن وارد شویم بلکه یک خصلتی است که خداوند به عنوان عطیه الهی در وجود بعضی انسان‌ها گذاشته است. خداوند به بعضی انسان‌ها هنر موسیقی را هدیه داده، به بعضی‌ها هنر آشپزی و به سایرین هم هنرهای دیگر. هنر به صورت ذاتی با آدم آفریده می‌شود و فقط لازم است شکوفا شود و پر و بال بگیرد. من از ۵ سالگی ساز زدن را با ساز ملودیکا آغاز کردم و بعد در همان سنین کودکی نواختن آکاردئون را آموختم. ۱۰-۱۱ سالم بود که به برایم پیانو خریدند و از آن موقع شروع به نوازندگی و خواندن کردم. برای یاد گرفتن موسیقی پیش موزیسین‌های برجسته‌ای همچون انوشیروان روحانی، بهرام دهقانیار و آندره مرادیان رفتم و مدتی هم  شاگرد آقای پورتراب بودم.

از چه زمانی کارتان جنبه حرفه‌ای پیدا کرد؟

از سال ۷۱ به صورت حرفه‌ای وارد موسیقی شدم و اسفندماه سال ۷۳ هم اولین کارم را با سازمان صدا و سیما انجام دادم که قطعه‌ای با نام “راز پنهان” بر اساس غزلی از حضرت حافظ بود. این قطعه در نوروز سال ۷۴ از رادیو پخش شد.

در اواسط دهه ۷۰ پروسه شکل‌گیری مجدد موسیقی پاپ آغاز شد که شما یکی از اولین کسانی بودید که در این زمینه تلاش کردید و آثاری را به جای گذاشتید. این پروسه چگونه طی شد تا موسیقی پاپ به ثبات رسید؟

قبل از حضور ما و شکل گیری مجدد موسیقی پاپ، موسیقی به صورت تلفیقی پاپ سنتی و پاپ کلاسیک وجود داشت و عزیزانی مثل آقای بیژن بیژنی، حسن همایونفال و علیرضا افتخاری فعالیت می‌کردند اما موسیقی با ساختار پاپ از سال ۷۵-۷۴ وارد شد. این در حالی است که تا پیش از آن ترانه‌هایی با محتوای پاپیولار وجود نداشت و بیشتر در قالب غزل بودند. ترانه‌هایی که محاوره‌ روز جوان‌ها باشد، خوانده نمی‌شد و به تمام ترانه و آهنگ‌ها سرود می‌گفتند. ما خیلی سعی کردیم که آهنگ‌ها از این حالت خارج شوند و آن‌ها را تبدیل به ترانه کنیم. ما همین‌طور شروع کردیم روی محتوا کلامی و ساختار موسیقیایی کار کردیم و سازبندی‌ها حرفه‌ای تر شدند. کار آسانی نبود و در این راه خیلی سختی کشیدیم. در آن مقطع موضع‌گیری‌ها نسبت به سبک پاپ وجود داشت و بعضی از این موضع‌گیری‌ها با شبهه، تنگ‌نظری و ابهام همراه بود. مدیران و مسئولین وقت حتی اگر حُسن‌نظر هم داشتند اما از تبعات حضور این سبک از موسیقی نگران بودند. گمانه‌زنی‌ها، تعامل‌ها و رفت‌و‌آمد ما سه سال طول کشید تا بالاخره توانستیم آلبوم پاپ منتشر کنیم. “دلشوره” اولین آلبوم پاپی بود که با صدای من منتشر شد. ملودی‌های این آلبوم سال ۷۴ توسط مرحوم بابک بیات ساخته شد و آقای فواد حجازی هم موسیقی آن را تنظیم داد. ما تمام سازها را به صورت آکوستیک از نوازنده‌های بزرگ گرفتیم و نزدیک به هفت میلیون تومان هزینه تولید آلبوم شد. شعرهای این آلبوم از اشعار دکتر شفیعی کدکنی و آقای اکبر آزاد انتخاب شده بود و بألاخره آلبوم در اواخر سال ۷۶ مجوز انتشار گرفت.

در صدا و سیما هم همین سخت‌گیری‌ها وجود داشت؟

بله. مثلاً در مورد حضور من در صدا و سیما بحث شبیه‌خوانی و ساختار موسیقی مطرح شد و دوستان دیگر هم مشکلات و درگیری‌های خودشان را داشتند که با پیگیری‌های ما و حُسن‌نظر مدیران محترمی مثل آقای علی معلم دامغانی، در نهایت موسیقی با پخش ۳-۲ قطعه از حالت سرود در آمد. جا دارد که از آقای معلم هم یاد کنیم و از حضور مدیرانی مثل ایشان تشکر کنیم. حمایت مردم هم پشت این قضیه بود که باعث شد نگرانی‌ها نسبت به موسیقی برطرف شود. افرادی هم که تنگ‌نظر بودند، بالأخره ناچار به پذیرش موسیقی پاپ شدند چون استقبال مردم پشت آن بود. هنرمندانی‌ هم که آن موقع کار می‌کردند، از کارشان اطلاع داشتند و ساختار موسیقی‌ها خیلی قوی بود. ساز‌بندی‌ها و انتخاب اشعار خیلی خوب صورت می‌گرفت. بین پیشکسوت‌ها و مسئولین با افراد تازه وارد در خوانندگی، آهنگسازی و ترانه‌سرایی تعامل وجود داشت که باعث اتفاق خوبی در این عرصه شد. این تعامل تا سال ۸۲ ادامه پیدا کرد و ما تا آن زمان کارهای قشنگی از همکاران‌مان می‌شنیدیم. این خوب کار کردن‌ها باعث می‌شد که به همه انگیزه رقابت، توام با رفاقت بدهد. در عین حالی‌که رقابت وجود داشت، بر کار یکدیگر نظارت داشتیم و مشورت می‌کردیم. مثلا سال ۷۶ وقتی آلبوم “مثل هیچکس” را همراه با خانم مریم حیدرزاده در استدیو ضبط می‌کردیم، افرادی نظیر محمد اصفهانی، شادمهر عقیلی، بهروز صفاریان، علیرضا عصار، فواد حجازی و مرحوم ناصر عبداللهی هم در کنار ما حضور داشتند. ما دائماً به یکدیگر سر می‌زدیم و همدیگر را تشویق می‌کردیم. در عین حالی‌که به خودمان فکر می‌کردیم، به جریان پاپ موسیقی هم توجه داشتیم. تمام هم و غم‌مان این بود که جریان حفظ شود و در آغاز اتفاقی برایش نیفتد که منجر به سقوط شود.

صدا و سیما تا یک زمانی عامل اصلی معرفی خوانندگان بود و حتی تا اوایل دهه ۸۰ هم نقش خودش را حفظ کرده بود اما چه اتفاقی افتاد که بعد از آن نقش جدی خودش در معرفی خوانندگان را از دست داد؟

صدا و سیما با حمایت، هدایت، کارشناسی و ممیزی‌های درست نقش پررنگی در ارائه موسیقی داشت و حمایتش باعث می‌شد بستر حضور خوانندگان خوبی در عرصه موسیقی فراهم شود. آن موقع صدا و سیما ضمن حمایتی که از هنرمندان برای ارائه آثارشان انجام می‌داد، ما را حمایت هم می‌کرد و کمتر کسی در سازمان بود که نگاه غرض‌ورزانه به این جریان داشته باشد. افرادی نظیر آقای فریدون شهبازیان، آقای بیگلری و آقای مرتضی‌پور در سازمان بودند که حضورشان به پررنگ‌تر شدن موسیقی پاپ در تلویزیون و رادیو کمک می‌کرد.

و چه اتفاقی افتاد که کم کم حمایت صدا و سیما از موسیقی پاپ کم‌رنگ‌ شد؟

از سال‌های ۸۱ و ۸۲ سیاست‌های تلویزیون دچار یک سری تغییرات شد و حمایتی که قبلاً از موسیقی پاپ می‌شد تا حدی رنگ‌باخت. این اتفاق مقارن شد با راه‌اندازی چند شبکه تلویزیونی در آن‌ور آب که ۷۰ درصد برنامه‌های‌شان را پخش موسیقی پر می‌کرد. برنامه‌های آن شبکه‌ها با ساختارهای ضعیف و با محتوای کلام نامناسب پخش می‌شد ولی به هر حال سلیقه و ذوق مخاطب ایرانی به خصوص نسل سوم را به سمت خود جلب کرده بود. در نتیجه ما شاهد یک لجام‌گسیختگی در موسیقی‌های تولیدی دهه ۸۰ شدیم و رفته رفته نبض تولید از دست تولید‌کننده به دست پخش افتاد و پخش هم به بازار عرضه و تقاضا فکر می‌کند که چه چیزی خوب می‌فروشد تا همان را تولید کنیم.

در دهه ۸۰ موسیقی پاپ ما خیلی ریتم‌محور شد و نقش کلام در آن مثل گذشته پررنگ نبود. این را چطور ارزیابی می‌کنید؟

من با ریتم‌محوریِ فاقد محتوای کلام مخالفم. خودم اهل ریتم هستم و دوستش دارم اما در کشور ما کلام خیلی مهم است چون ما صدها سال پیش فردوسی را داشتیم و بعد هم در دوره‌های مختلف از حضور افرادی نظیر مولوی، حافظ، سعدی، ابوسعید ابوالخیر، رهی معیری، احمد شاملو، سهراب سپهری، معینی کرمانشاهی، فریدون مشیری، ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز و شهریار قنبری بهره برده‌ایم. از شاعران جدید هم افرادی نظیر مرحوم افشین یداللهی، آقای اکبر آزاد و خانم نیلوفر لاری‌پور خوب کار کردند اما بعد از آن متاسفأنه کلام ما ضعیف شد. زمانی که کلام ضعیف روی ساختار آمد، باعث شد که یک مقدار جوان‌ها فکر نکنند. فرهنگ و هنر همیشه با هم می‌آید و هنرمند باید در قالب هنرش، فرهنگی را به جامعه بدهد، در غیر این صورت فایده‌ای ندارد. الان بعضی از کارهای جدید فرهنگ توجه نکردن و فکر نکردن را ترویج می‌دهند و یک عده‌ای هم از این فرهنگ استقبال می‌کنند. استرس، فکر و دغدغه‌های زندگی باعث می‌شود وقتی مردم با هنر موسیقی مواجه می‌شوند، پناه می‌برند که فکر نکنند. مثلاً وقتی با ماشین از این مسیر به آن مسیر می‌روند، فقط به مقصد فکر می‌کنند. افراد در مسیر، موسیقی را پخش می‌کنند و از این غافل می‌شوند که ترانه و موسیقی می‌تواند یک مکان یا یک لحظه را برای شما خاطره کند. مهم این مسیری است که می‌روند وگرنه مقصد که معلوم است. متأسفانه این فرهنگ فکر نکردن بر موسیقی حاکم شد و خیال بعضی‌ها را از این بابت راحت کرد که دیگر کسی فکر نکند.

ما امروز بعضاً موسیقی‌هایی می‌شنویم که کیفیت خوبی ندارند و به لحاظ محتوای کلامی ضعیف هستند.

بله ولی این تنها بحث خوانندگان جدید نیست. وقتی از یک اثر موسیقی صحبت می‌کنیم، در آن اثر شعر، خواننده، تنظیم، کیفیت و پخش هم تاثیر دارد. یکی از کارهای خواننده سلیقه انتخاب است. اصولاً من فکر می‌کنم آن‌چه که خواننده را از خوانند تمیز می‌دهد، انتخاب کاری است که به درد صدای خودش، جامعه و مخاطببنش بخورد. مخاطب در تقاضای اثر خوب می‌تواند بالاترین حامی باشد. موسیقی یک صنعت است و در واقع بازار عرضه و تقاضا دارد. متقاضی باید کارهای خوب بخواهد و به کارهای بد پشت کند. با غیرحرفه‌ای‌ها و نگاه‌های غیرحرفه‌ای، حرفه‌ای‌ها را پس می‌زنند.‌با موسیقی نما‌ها به جان موسیقی حرفه‌ای افتادند. موسیقی به لحاظ سلیقه مثل گل می‌ماند. یکی گل گلایل دوست دارد و دیگری گل اطلسی یا گل بنفشه. من راجع به سلیقه در موسیقی حرف نمی‌زنم. فکر می‌کنم ساختار موسیقی و محتوای کلام در کار موسیقی پاپ خیلی مهم است. باید برای همه بنابر سلایق‌شان موسیقی تولید شود ولی نباید موسیقی پاپ به یک موسیقی‌ تبدیل شود که فقط برای تینیجرها است! ما باید موسیقی فکری و خوش‌ساختارمان بیشتر شود، موسیقی‌هایی که شعر و ملودی خوبی دارد. متأسفانه امروز تعداد کارهای‌خوب در موسیقی پاپ کمتر است. الآن کارهای تلفیقی الکترونیک پاپ سنتی طرفداران بیشتری پیدا کرده است چون شعرهای بهتری دارند و درست‌تر عمل می‌کنند.

در دهه ۸۰ بعضی از خواننده‌ها به پخش کلیپ‌های‌شان از شبکه‌های ماهواره‌ای روی آوردند. گویا از شما هم چند کلیپ پخش شد که مشکلاتی مثل ممنوع‌الفعالیتی را برای‌تان به وجود آورد.

خیر. من هیچ‌وقت ممنوع‌الفعالیت نبوده‌ام. سال ۸۳ چند شبکه کاملأ قانون‌محور وقانون‌مدار راه‌اندازی شد که من در آن مقطع به سازمان صدا و سیما مراجعه کردم و آن‌ها گفتند همکاری با این شبکه‌ها با حفظ شئون اشکالی ندارد اما بعد از مدتی نامه دادند که همکاری نکنیم و ما هم دیگر همکاری نکردیم. احساس کردند که آن شبکه‌ها دارد به بیراهه می‌رود که درست هم بود.

چه چیزی باعث شد خوانندگان ما احساس کنند لازم است برای آثارشان کلیپ بسازند و در ماهواره پخش کنند؟

به هر حال موزیک ویدئو مهم و تأثیرگذار است و اگر موسیقی همراه با تصور بیاید، تأثیر بیشتری در ذهن مخاطب می‌گذارد و آن موقع چون رسانه‌ای برای پخش کلیپ‌‌ها نبود، خوانندگان ما به شبکه‌های ماهواره‌ای روی آوردند. نداشتن یک شبکه اختصاصی برای موسیقی، فقدان بزرگی است چون در همه جای دنیا آثار موسیقی همراه با ویدئو کلیپ پخش می‌شوند. موسیقی صامت نیست و حرکت، تصویر و رنگ دارد و نمی‌شود همه آن‌ها را با کاور نشان داد. من می‌گویم صدا و سیما که در قوانینش برای پخش ویدئوکلیپ‌های جذاب مقاومت می‌کند، پس حداقل وزارت ارشاد شبکه‌ای را برای پرداختن به موزیک ایجاد کند. بعضی از شبکه‌های ماهواره‌ای صد در صد معاند هستند اما یک سری شبکه‌ها فقط موسیقی پخش می‌کنند. چه اشکالی دارد که در آن شبکه‌ها آن‌قدر موسیقی‌های مجوزدار پخش شود که این اتفاق باعث کم‌رنگ‌تر شدن موسیقی‌های خوانندگان ماهواره‌ای شود؟ اگر این کارها امکان‌پذیر نیست لااقل یک شبکه درست کنند تا هنرمندان بتوانند ویدئو کنسرت‌های‌‌شان را خارج از فضای مجازی و در یک شبکه خوب پخش کنند و ویدئوهای تاثیرگذار و خوب بسازند. من الان ۴۶ سالم است و خوشبخاته توفیق این را داشته‌ام که خیلی از اولین ها را رقم بزنم؛ اولین قطعه موسیقی، اولین آلبوم، اولین موزیک ویدئو، اولین بیلیبود و اولین حضور یک خواننده پاپ در جشنواره موسیقی فجر. با این سابقه وقتی الان با جوان‌های ۲۵-۲۶ ساله برخورد می‌کنم، می‌بینم چه تبحر و تسلطی دارند. در دهه ۷۰ این‌طوری نبود و الآن شرایط متفاوت شده است. بچه‌های جوان امروزی به لحاظ تکنولوژی و ساخت کلیپ چیزی از آن‌وری‌ها کم ندارند. هم تکنولوژی را دارند و هم سلیقه و فکر. شناخت‌شان از موسیقی و مارکت‌ هم خوب است. اگر به این جوان‌ها فرصت بیشتری داده شود، نتیجه‌اش به نفع هنر و موسیقی کشور خواهد بود.

خوانندگانی نظیر شما، علیرضا عصار و محمد اصفهانی به نوعی شناسنامه موسیقی پاپ بعد از انقلاب تلقی می‌شوید. علیرغم فعالیت پررنگی که شما در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ داشتید، چرا بعد از مدتی کم کار شدید؟

زمانی که ما کارمان را شروع کردیم، بر روی خوانندگی‌ها سخت‌گیری و نظارت زیادی صورت می‌گرفت و تعداد ما خیلی کم بود. ما در ابتدا ۴-۵ نفر بودیم که در نهایت به ۱۰-۱۵ نفر رسیدیم. توان خوانندگی‌، گویش و تلفظ‌ها، نفس‌گیری‌ها و کوک‌خوانی‌های همه ما بررسی می‌شد که شما الآن نمود آن بررسی‌ها را می‌توانید در لایو خواندن خواننده‌های آن نسل ببینید. به هر حال بعد از مدتی فضای موسیقی بازتر شد و الان ماشاءلله تعداد خواننده‌ها مثل گل دارد زیاد می‌شود. به نظرم هر کسی حق دارد شانس خودش را برای شهرت امتحان کند. شاید از دید خیلی از همکارانم این کار اشتباهی است اما از نظر من اشکالی ندارد چون همان‌موقعی که ما می‌خواستیم خوانندگی را شروع کنیم، بعضی از پیشکسوت‌ها می‌گفتند این‌ها چه کسی هستند که آمده‌اند و می‌خوانند؟ شنیده‌ام روزانه نزدیک به ۳۰ تک آهنگ جدید منتشر می‌شود که با این آمار تقریباً می‌شود ماهی هزار قطعه موسیقی. به نظرتان چه تعدادی از این تک ترک‌ها شنیده می‌شود؟ آمار تعداد خواننده‌ها و تعداد ترک‌ها زیاد شده است و رسانه‌ها را پُر می‌کنند. متاسفأنه رسانه‌ها هم وارد روابط بیزینسی شده‌اند و هر کسی در این قضیه پیگیری و ارتباطاتش و شاید خدایی نکرده مسائل مالی‌اش بیشتر باشد، یک مقداری بیشتر شنیده می‌شود. واقعیت این است که ما شهرت‌مان را در فضای مجازی به دست نیاوردیم و از مردم کوچه و خیابان مجوز حضور، مقبولیت و محبوبیت‌ گرفتیم. فکر می‌کنم در فضای موسیقی پاپ یک مقدار لجام‌گسیختگی زیاد شده و فضا تغییر کرده است. در صنعت پخش، تولید و کنسرت‌گذاری‌ها ارتباطات پیچیده‌ای وجود دارد. نیازی نداریم که وارد این فضاها بشویم و احتیاجی به دیده شدن نداریم چون قبل‌تر خداوند این عنایت را به ما داشته است‌. آن غایتی که باید می‌دیدیم را دیده‌ایم و می‌دانیم در نهایت باید کار خوب انجام بدهیم چون مردم ما خیلی باهوش هستند و پس از مدتی خوب و بد را تشخیص می‌دهند. فکر می‌کنم من و هم نسل‌هایم خیلی نیازی نداریم که خودمان را وارد باند‌بازی و پخش‌بازی‌ها کنیم تا پر‌رنگ به نظر برسیم. من که این‌طور نیستم و فکر می‌کنم عزیزانی مثل آقای عصار و آقای اصفهانی هم خیلی احساس نیاز نمی‌کنند چون آن‌ها اتکا به نفس دارند. فوقش این می‌شود که مخاطبان کمتر آن‌ها را می‌شنوند. واقعیت این است که خیلی مهم نیست. ما تأثیرگذار بودیم و دوباره اگر بخواهیم می‌توانیم تأثیرگذار باشیم. افرادی هم که ما را بخواهند، بالاخره پیدا‌ی‌مان می‌کنند.

به نظر شما سلیقه مخاطب امروزی به نسبت مخاطب دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ تغییر کرده است؟

سلیقه مخاطب خودش تغییر نکرده است بلکه آن را تغییر داده‌اند ولی من معتقدم اگر جامعه به هر سمتی رفت، هنرمند نباید اصالتش را از دست بدهد. هنرمند باید خط فکری را در قالب فرهنگ به مردم بدهد. اصولاً تینیجر، روزگرا است و هنرمندِ صاحب تینیجر باید هر لحظه تغییر کند تا به چشم بیاید، در حالی‌که من فکر می‌کنم هنرمند ثبات شخصیتی و فکری داشته باشد. البته شهامت تغییر و تحول هم نیاز است ولی این تغییر و تحول باید به سمت درست و متفاوتی برود. من سال ۸۴ به یک‌باره موزیکم را تغییر دادم و آهنگ ریتم محور “ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻫﺮ ﮐﯽ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺷﺪ” را منتشر کردم ولی قبل از خواندن، ساختار و محتوای کلام آن موزیک را گوش کردم. اگر تغییری بخواهد به این شکل در موسیقی بیفتد و فکر شده باشد، درست است.

رابطه شما با خوانندگان نسل جدید چطور است؟

به لحاظ شخصیتی با همه آن‌ها خوب هستم. اصولاً هنردوستان و کسی که در کار موسیقی تلاش کند را دوست دارم اما این دلیل نمی‌شود که کار همه را دوست داشته باشم. فقط از آن‌ها یک خواهشی دارم که به‌خاطر بی‌توجهی‌ها دل شکسته و سرخورده و یا به خاطر تشویق‌ها، دچار غرور و تکبر نشوند.

برنامه بعدی‌تان چیست؟ کنسرت یا تک آهنگی جدید در راه ندارید؟

به جز قطعه “برگشتم” که با ترانه ﻣﺼﻄﻔﯽ سلیمی، ﻣﻮسیقی ﺑﺎﺑﮏ ﺯﺭﯾﻦ و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻓﺮﯾﺪ ﻓﺮﺍﺯ منتشر شد، دو تک ترک‌دیگر هم آماده پخش دارم. یک قطعه با نام “دیر به فکر افتادی” و قطعه دیگر با نام “صحنه‌سازی”. ضمن این‌که شاید اواسط سال ۹۷ پس از ۸ سال دوباره روی صحنه بروم.

آلبوم چطور؟

آلبوم اصلاً و ابداً چون هیچ توجیه اقتصادی ندارد. برای ضبط یک آلبوم خوب باید ۴۰۰-۳۰۰ میلیون تومان هزینه کنید. با توجه به عدم برخورداری از قانون کپی‌رایت و عادت مردم به دانلودهای بدون حساب و کتاب، هم تهیه‌کننده داغون می‌شود و هم هنرمند به لحاظ معنوی بهم می‌ریزد.