ثبت نام

حدود صد نفر از اهالی موسیقی طی نامه ای به «خانه موسیقی» انتقاد کردند

۱۴۱۸۱۲۴۷۶۸۵۸۴_Mona Hoobehfekr (11 of 16)
ب

1418124768584_Mona Hoobehfekr (11 of 16)حدود ۱۰۰ نفر از اهالی موسیقی در واکنش به وضعیت صنفی خود، نامه‌ای انتقادی خطاب به «خانه موسیقی» را امضا کردند.

گراموزیک: در چند هفته‌ی اخیر در کنار بحران لغو کنسرت‌ها، دو جلسه‌ی اول از سلسله نشست‌های «گفتمان ضرب اصول» به موضوع نقد عملکرد ۱۵ ساله خانه موسیقی اختصاص یافت. لغو اولین جلسه از این گفتمان باعث شد تا بحث نقد این نهاد صنفی پس از مدت‌ها به‌طور جدی در رسانه‌ها مطرح شود.

پس از پیگیری و برگزاری دوباره جلسه اول توسط منتقدان، حمیدرضا نوربخش (مدیرعامل خانه موسیقی) در نشستی به انتقادات پاسخ داد و از عملکرد این خانه دفاع کرد. پس از این نشست و پیش از برگزاری جلسه‌ی دوم «گفتمان ضرب اصول»، گروهی از اهالی موسیقی گرد هم آمدند و در پاسخ به بخش عمده‌ای از سخنان مدیرعامل خانه موسیقی، نامه‌ای اعتراض‌آمیز نوشتند و از آنجا که نوربخش اعلام کرده بود، هر کسی نقدی دارد به خانه موسیقی مراجعه کند، این نامه ۳۰ خردادماه سال ۱۳۹۴ به خانه موسیقی تحویل داده و در نهایت در سایت این نهاد منتشر شد.

این نامه که نگارش آن با امضای ۳۲ نفر از اهالی موسیقی آغاز شد، پس از انتشار با همراهی جمعی دیگر اهالی موسیقی نیز همراه شد و این جریان در حال تبدیل شدن به یک کمپین اعتراضی به عملکرد خانه موسیقی و کاستی‌های صنفی این حوزه است. در نامه‌ی یادشده که متن کامل آن در ادامه می‌آید، در حالی که بیشتر به ادعاهای حمیدرضا نوربخش پاسخ داده شده، عملکرد این نهاد صنفی نیز مورد نقد قرار گرفته و به نکاتی در این زمینه اشاره شده است.

امضاکنندگان این نامه گفته‌اند: «نام امضاکنندگان نشانگر آن است که آن‌ها فارغ از سبک‌، سلیقه، نوع فعالیت، سابقه، شهرت و محدوده‌ی جغرافیایی تنها خواستار بهبود وضعیت صنفی خود و اصلاح عملکرد خانه موسیقی هستند و برخلاف برخی جوسازی‌ها که این حرکت را منتسب به جریان‌های سیاسی می‌کنند و معتقدند که نیت تعطیلی خانه موسیقی است، فحوای نامه حاکی از آن است که ایشان به هیچ جریان سیاسی مرتبط نبوده و تنها درپی اصلاح و نه تعطیلی خانه موسیقی هستند.

از آنجا که تعداد اسامی امضاکنندگان این نامه روبه افزایش و از تاریخ انتشار تا کنون نزدیک به چهار برابر شده است، اسامی کامل امضاکنندگان تا امروز در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گیرد. پیگیری و حمایت روزافزون اهالی موسیقی نشان از این دارد که حرکت آغازشده به این نامه ختم نخواهد شد.»

متن نامه‌ی منتقدان به این شرح است:

«بحث جنجالی خانه موسیقی بالاخره با برگزاری یک نشست عمومی توسط منتقدان و یک نشست مطبوعاتی به میزبانی خانه موسیقی به نقطه‌ای رسید که بتوان گفت دو طرف حرف‌های اصلی را گفته‌اند، اگرچه خیلی‌ها از هر دو طرف ماجرا معتقدند هنوز حرف‌های ناگفته و اسرار پشت پرده بسیار است. به تازگی آقای حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی در نشست خبری و در حضور خبرنگاران مدعو در مقام پاسخگویی به جلسه منتقدان با نام «ضرب اصول» برآمدند.

نویسندگان این جوابیه به‌عنوان گروهی از اهالی موسیقی در نگارش این متن سعی داشته‌اند مسائل شخصی یا گروهی احتمالی به کنار گذاشته شود و تنها منافع صنفی هنرمندان و دست‌اندرکاران موسیقی در نظر گرفته شود. این نامه فقط نگاهی خواهد داشت به سخنانی که جناب آقای نوربخش در مقام مدیرعامل خانه موسیقی به‌عنوان یک نهاد صنفی در جلسه مطبوعاتی یکشنبه مورخ ۲۴ خردادماه ۱۳۹۴ ایراد داشته‌اند و بویژه آن بخشی که به نظرشان با دیدگاه و فعالیت صنفی و مصالح گروهی خانواده موسیقی در تعارض قرار می‌گیرد و طبیعی است، بحث‌های حقوقی و قانونی، خود مجالی دیگر می‌طلبد. در این جوابیه در کنار موارد معدودی که از خبرگزاری‌ها استخراج شده و یا از فایل صوتی جلسه استخراج شده است، سعی شده مطالب بیشتر بر اساس گزارش مندرج در سایت خانه موسیقی نقل و بررسی شوند.

جناب آقای نوربخش، مدیرعامل محترم خانه موسیقی، اتفاقات اخیر که پس از اعلام جلسه‌ای برای نقد عملکرد ۱۵ ساله خانه موسیقی پیش آمد و نهایتا به جلسه مطبوعاتی خانه موسیقی برای پاسخ به شبهات پیش‌آمده منتهی شد، حاوی نکات و تبعات بسیاری شد؛ اما بخشی از صحبت‌های شما در جلسه مطبوعاتی به‌عنوان نماینده‌ای از نهاد صنفی که آن را از جایگاه یک منتقد صرف فراتر می‌برد، آنچنان از اصول اولیه مردم‌سالاری و منافع کلی صنف موسیقیدانان دور بود که ما نویسندگان این نامه را بر آن داشت تا با نگارش این متن نگرانی خود را با ذکر موارد اعلام کرده و بنا بر پیشنهاد خود شما مبنی بر استقبال از نقد در خانه موسیقی برای‌تان ارسال کنیم تا در سایت خانه موسیقی منتشر کنید، بدیهی است این جمع از هر پاسخی در جهت روشن شدن مسایل و قضاوت بهتر افکار عمومی استقبال خواهد کرد:

خبرگزاری ایسنا از قول شما می‌نویسد: «این نشست خبری را به احترام شما خبرنگارها برگزار کردم، وگرنه خیلی اهمیت ندارد».

این‌که نقدها از نظر شما اهمیت ندارد و با این حال، یک جلسه منتقدان را برهم می‌زنید و یک جلسه را خودتان به‌تنهایی، بدون اعلان عمومی و یا حتی آگاهی به اعضا، تنها با حضور خبرنگاران، آن هم بدون دعوت از نمایندگان نشریات تخصصی موسیقی تشکیل می‌دهید و در سخنان‌تان بارها از نبود فایل صوتی گله می‌کنید به یک طرف، اما مسأله ادعای احترام به خبرنگاران هم جالب می‌شود وقتی که در ادامه می گویید: «در آن جلسه‌ی نقد ۱۵ ساله‌ی عملکرد خانه‌ی موسیقی، مسائلی مطرح شده که در رسانه‌ها نیامده و فایل صوتی را هم در اختیار ما نگذاشتند، زیرا فکر می‌کردند بهتر است آن حرف‌ها رسانه‌ای نشود.»

حتما می‌دانید که بسیاری از اصحاب رسانه در جلسه نقد هم حضور داشتند و اکثر خبرگزاری‌ها هم گزارش آن را منتشر کردند. حال این‌که هیچ‌کدام و حتی یکی از این رسانه‌ها در اقدامی هماهنگ به این بخش نپرداخته‌اند چه توجیهی به‌جز متهم کردن ایشان به جانبداری از به قول شما جریانی سازمان‌دهی‌شده دارد؟ ادعای شما یعنی عدول از اولین اصل خبرنگاری، یعنی یا کارشان را بلد نیستند و یا اصول حرفه‌ای خود را فدای مصالحی دیگر کرده‌اند و این سؤال از شما باقی است که ای کاش در کنار وارد کردن اتهام به خبرنگاران و برگزارکنندگان به گوشه‌ای از این مسائل نیز اشاره می‌کردید تا درستی اعتراض‌تان را نشان داده باشید.

اگر نمی‌دانید آن مسائل چه بوده، چرا اعتبار خود و خانه را در گرو ناشناخته‌ها می‌گذارید و اگر می‌دانید چرا آن‌ها را نمی‌گویید؟ از آنجا که شما در جلسه به صراحت عنوان کرده‌اید که دقیق در جریان حرف‌های جلسه منتقدان هستید، عدم اشاره به محتوا و فقط دست‌آویز قرار دادن آن برای مغرض نشان دادن طرف مقابل و خبرنگاران چه معنی جز این می‌تواند داشته باشد که یا آن حرف‌ها چندان هم مسأله خاصی نبوده و یا شاید از نظر شما هم بهتر بوده آن حرف‌ها رسانه‌ای نشود! در همان زمان به خبرنگاران معترض گفته‌اید، می‌توانید دو صفحه متن بدهید که در رسانه‌ها منعکس نشده، این‌که عجیب نیست، از همین جلسه خانه موسیقی هم می‌توان بسیاری از موارد را متذکر شد که در رسانه‌ها و یا در خود متن سایت خانه موسیقی نیامده است. اما آیا یک خبرنگار باید تمامی اتفاقات و سخنان غیررسمی طرفین و حواشی و جروبحث‌ها و خوش‌وبش‌ها را در گزارش خود منعکس کند تا به بی‌انصافی متهم نشود؟ هرچند که نهایتا و چند روز بعد به‌طور واضح از دیدگاه و نظرتان در مورد خبرنگاران طی گفت‌وگویی با پایگاه اینترنتی «گام نو» پرده برداشته‌اید، آنجا که در پاسخ به سؤالی درباره‌ی لغو کنسرت‌ها و واکنش خبرنگاران در جلسه‌ی مطبوعاتیِ خانه‌ی موسیقی چنین پاسخ داده‌اید: «آن‌ها (خبرنگاران) دنبال چیزهای دیگری بودند که حالا خودشان می‌دانند و ما هر چیزی را هم بگوییم فایده‌ای ندارد. آدمی که خوابیده را می‌شود بیدار کرد، ولی آدمی که خودش را به خواب زده را به هیچ‌وجه نمی‌توان بیدار کرد.»

در ابتدای گزارش خانه موسیقی چنین آمده است: «در ماه‌های اخیر خانه موسیقی عملکرد قابل دفاعی داشته است. خانه موسیقی در تمام مسائلی که باید دخالت می‌کرده، اتفاقاتی که باید اعلام موضع می‌کرده و جاهایی که باید اعتراض می‌کرده، وارد شده است. در بحث لغو کنسرت‌ها بیانیه‌ای صادر شد که خیلی‌ها را ناراحت کرد و می‌دانیم که چه کسانی از آن خیلی ناراحت شدند و واکنش‌هایی را دیدیم.»

آقای مدیر، سال‌هاست حوزه موسیقی درگیر لغو غیرقانونی کنسرت‌هاست و شما به‌عنوان نتیجه عملی اقدامات مثبت ماه‌های اخیر خانه موسیقی تنها به صدور یک بیانیه و ایجاد یک کمپین در زمینه لغو کنسرت‌ها که آن هم تا به امروز نتیجه خاص و ملموسی درپی نداشته، بسنده کرده‌اید. کاری که بدون نیاز به ساختمان چند میلیاردی و سازمان عریض و طویل و فقط با تخصیص یک اتاق، برای چند ساعت می‌توان به آن رسید. ضمنا به این نکته هم باید توجه داشت که این بیانیه هم پس از فراگیر شدن اعتراض‌های رسمی و غیررسمی اهالی موسیقی و کشیده شدن آن به تمام رسانه‌های داخلی و خارجی، نهایتا وقتی موج کنسلی‌ها گریبان چند هنرمند صاحب نام و نزدیک به خانه را گرفت، ارائه شد.

بگذریم از ادعاهای پیگیری از مقامات قضایی، نیروی انتظامی و مراجع دیگر که نه گزارشی از آن‌ها داده‌اید و نه اشاره‌ای تا این‌که در معرض نقد قرار گرفتید، چه نشانی از تأثیر این اقدامات می‌توانید ارائه دهید که هر روز دریغ از دیروز. فکر نمی‌کنید با این سخنان به جای توجیه عملکرد، این بهانه را به دست منتقدان می‌دهید که شاید نسنجیده بودن همین اقدامات چند ماه اخیر را مسبب افزایش فشار بر موسیقی و بالا رفتن آمار کنسرت‌های لغو شده در یکی دو هفته گذشته بدانند. اما آخرین نکته این سخنان این که واقعا چه کسانی از این بیانیه ناراحت شدند؟ درون صنف موسیقی یا خارج از آن؟ و آیا اهالی موسیقی نامحرم‌اند که نباید بدانند؟

ایشان گفته‌اند: «در پی تشکیل کمپین حمایت از موسیقی و اجماع هنرمندان برجسته این هنر برای مقابله با لغو کنسرت‌ها و وهن اهالی موسیقی، عده‌ای از این جدیت خانه در دفاع از حقوق هنرمندان ناراحت شده و درصدد مواجهه برآمدند.»

ظاهرا نتیجه این است که برگزارکنندگان و سخنرانان جلسه‌ی نقد که همگی از موسیقیدانان شناخته‌شده این سرزمین‌اند از جدیت خانه موسیقی برای پیگیری لغو کنسرت‌ها و یا فعال بودن آن ناراحت شده و دست به برگزاری جلسه‌ای برای نقد خانه موسیقی زده‌اند. آیا این‌گونه ابهام در گفتار برای نسبت دادن منتقدان به جریان‌هایی خاص و به تبع آن ارعاب و بیرون کردن طرف مقابل از صحنه زیبنده مدیرعامل یک نهاد صنفی است؟

این نتیجه‌گیری با این اظهارات تقویت می‌شود: «دقیقا در همین زمان که فعالیت‌های‌مان داشت به ثمر می‌نشست مسأله عجیب و غریبی پیش می‌آید به نام نقد ۱۵ساله عملکرد خانه موسیقی که این واژه خیلی عجیب است. اگر نقد راجع به یک مقطع زمانی باشد، می‌پذیریم که نقد سازنده و مشفقانه است و از آن می‌شود استقبال کرد. واژه نقد ۱۵ ساله نشان از جریان‌هایی دارد که از اتفاقات اخیری که در خانه موسیقی می‌افتد خشنود نیستند. می‌آیند جریانی را سازماندهی می‌کنند.»

عجیب دانستن نقد عملکرد ۱۵ ساله خانه موسیقی هم از مواردی است که خود عجیب‌تر به نظر می‌رسد! نهادی مدت ۱۵ سال است به‌عنوان و یا با شعار فعالیت صنفی مشغول به کار است و به واسطه رابطه‌اش با نهادهای دولتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا شهرداری در کنار حضور بسیاری از مدیرانش در شوراهای مختلف دولتی در بسیاری از سیاستگذاری‌های کلان موسیقی مؤثر بوده و یا می‌توانسته مؤثر باشد. حال عده‌ای از درون صنف می‌خواهند روند این جریان را بررسی و آسیب شناسی کنند، کجای این کار عجیب است؟ چرا باید به لغو آن بکوشید؟ این قواعد و اصول را برای نقد از کجا آورده‌اید؟ می‌گویید موضوع‌تان لغو نبوده و تنها خواهان تعویق جلسه برای امکان حضور نمایندگان خانه شده‌اید و حتما هم اگر باور نکنیم با قسم جلاله‌ی خود باورمان می‌دهید! اما دست کم باید بدانیم درخواست تعویق چرا به جای برگزارکنندگان با مقام معاونت شهرداری باید مطرح می‌شد؟ شما درست قسم می خورید، شما تا به حال به کسی فشار نیاورده‌اید و در این مورد هم تنها درخواست کرده‌اید، احتمالا معاونت هنری ارشاد به معاونت شهرداری فشار آورده و ایشان هم به برگزارکنندگان.

البته که بنا بر اصول دموکراسی، همان‌طور که هر کسی محق به نقد است، باید اجازه داد که طرف مقابل پیشنهاد، نظر و نقدش را درباره عنوان، چگونگی، حتی سخنرانان و مدعوین ابراز کند، اما وقتی که دادن نظر و پیشنهاد را به اجرای بی‌قید و شرط نظریات‌مان وابسته بدانیم و در صورت عملی نشدن آن‌ها بر برهم زدن جلسه همت گماریم به ورطه‌ی استبداد افتاده‌ایم.

ایشان فرموده‌اند: «قاعده نقد این است که طرفین صحبت می‌کنند و افکار عمومی قضاوت کنند.»

البته چنین قاعده‌ای نیست، ولی به‌عنوان یکی از شیوه‌های ممکن می‌تواند اتفاق بیفتد، اما آن هم نه اجبارا همزمان و هم مکان، با مراجعه به خیل عظیم جلسات نقد و میزگردهایی که در تاریخ جامعه و رسانه‌های ما و حتی جهان اتفاق افتاده بسیار پرشمارند انتقاداتی که از سوی یک دیدگاه ارائه شده و می‌شوند. البته همان اصول دموکراتیک که نقد را روا می‌دانند، اجازه پاسخگویی را نیز لازم می‌دانند و حتما به خوبی می‌دانید که رسانه‌ها در صورت درج یا پخش مطلبی که موضوع یا اتهامی را متوجه فرد یا نهادی کنند، اخلاقا و قانونا ملزم به انتشار پاسخ احتمالی نیز هستند و این مواردی است که دقیقا در سری جلسات نقد «ضرب اصول» نیز با اختصاص جلسه‌ای مشابه به نمایندگان نهاد نقد شونده و یک جلسه نیز برای نشست مشترک پیش‌بینی شده بود. در کنار این مسائل باید سؤال دیگری را هم مطرح کرد که متأسفانه بی‌پاسخ مانده: این‌که چرا خانه موسیقی که در ابتدا حضور در هر جلسه یک‌طرفه‌ای را نامناسب می‌دانست خود به برگزاری جلسه یک‌طرفه‌ای اقدام می‌کند که حتی اهالی موسیقی نیز در آن جایی ندارند و از شرکت در جلسه مشترک نیز سر باز می‌زند؟ و در آخر این‌که چرا شمایی که به قضاوت افکار عمومی اشاره می‌کنید، خود هم در حین جلسه و هم پس از آن به جای پاسخ با هر بهانه‌ای خبرنگاران و منتقدان‌تان را به قضاوت نشسته‌اید؟

اما نقطه تأسف‌بار سخنان‌تان آنجایی ست که در ادامه می‌گویید: «متأسفانه دوستانی هم از روی ناآگاهی یا دلسوزی خودشان ممکن است که به آن جریان سازماندهی شده بپیوندند.» باز هم قضاوت؟! جناب نوربخش فراموش نکنید این دوستان همگی از اهالی شناخته‌شده همان صنفی هستند که شما و خانه موسیقی داعیه دفاع از ایشان را دارید و همگی در حوزه خود متخصص‌اند و آگاه. چه زمانی می‌خواهید لحن قیم‌مآبانه و نگاه از بالای خود را که هیچ تناسبی با مقتضیات دنیای امروز ندارد تغییر دهید؟ شما چه می‌دانید که بقیه نمی‌دانند؟ به چه پشتوانه‌ای منتقدان خود را به این صراحت متهم به غر‌ض‌ورزی، ناآگاهی و یا دست داشتن در توطئه‌ای سازمان یافته می‌کنید؟ با این استدلال از کجا معلوم که شما در جریانی سازمان داده‌شده در مقابل موسیقی قرار نگرفته باشید؟

در ادامه، ایشان با دعوت به واقع بین بودن منتقدان و شرح توانایی‌های خانه موسیقی چنین بیان می‌کنند: «وقتی رییس‌جمهور در نشست خبری دیروزشان آنطور موضع‌گیری می‌کنند و موضع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم همه ما می‌دانیم و عملا وزارت ارشاد می‌گوید در این اتفاقات کار زیادی نتوانستیم انجام دهیم. حالا خانه موسیقی چه کاری می‌تواند بکند؟ باید انتظارات ما واقع‌بینانه باشد. غیر از این است که می‌توانیم اعتراض کنیم و در کنار دولت پیگیر این مسائل باشیم؟”

این قسمت از گفته‌ها به وضوح نشان از این دارد که هیچ تصور درستی از ماهیت و عملکرد یک نهاد صنفی و مدنی ندارید. نهاد صنفی اتفاقا در صورت کارا و شفاف بودن و برخورداری از حمایت قاطع اعضای خود می‌تواند در طول زمان به‌گونه‌ای عمل کند که به واسطه آن امکان موضع‌گیری‌هایی بازتر و فراتر برای مدیران مرتبط، وزیر و حتی شخص رییس جمهور فراهم کند. نهاد صنفی باید پیشرو باشد نه دنباله‌رو. نهاد صنفی باید به واسطه توان تخصصی و دغدغه ذاتی‌اش مقابل تصمیم‌ها و اقدامات احیانا اشتباه یا نامناسب بخش‌های دولتی هم تمام قد بایستد و اعتراض کند. نهاد صنفی باید هیچ چیزی و حتی بقای خود را بر مصالح اهالی خود ارجح نداند چه برسد به مصالح و منافع شخصی برخی اعضا یا هیأت‌ مدیره و یا شورای عالی آن. وقتی منتهای آمال این چنین نهادی در کنار دولت قرار گرفتن است و تنها نماد استقلال آن عدم اجازه ارشاد برای منحل کردنش، تا زمانی که کسان بسیاری از رأس هرمِ چنین نهادی در شوراهای سیاستگذاری دولتی دست‌ اندرکار – و نه مشاور – هستند و این نهاد و مدیرانش به واسطه اندک مایه نفعی از سوی دولت و نهادهایی این‌چنین، چشم بر بسیاری از مشکلات می‌بندند و عافیت‌اندیشی و انفعال پیشه می‌کنند، طبیعی است نتیجه‌ای بهتر از وضعیت امروز نصیب‌مان نخواهد شد.

باید بدانید بیمه و لغو کنسرت‌ها تمام دغدغه و مشکل هنرمندان حوزه موسیقی نیست و مواردی چون نگاه دوگانه حاکمیت به موسیقی، عدم امنیت کاری، قوانین دست و پاگیر و غیرمنطقی و تبعیض‌آمیز در دفتر موسیقی، ممیزی‌های هنری، نگاه‌های امنیتی موجود، بی‌احترامی به موسیقی در رسانه ملی، تضعیع حقوق مادی و معنوی هنرمندان، هزینه‌های مترتب غیرمنصفانه بر اجرای موسیقی یا نشر به ویژه در گونه موسیقی‌های با مخاطب خاص، معضلات بخش آموزش و بسیاری موارد دیگر از این دست هستند که عرصه را برای فعالان این هنر تنگ کرده و در کار هنری و معیشت‌شان اخلال ایجاد می‌کند و بسیاری از این‌ها قابل تعدیل و یا حل هستند اگر بخواهیم و با آگاهی حرکت و پیگیری کنیم.

شما از یک سو منتقدان را یک کاسه در صف غیرخودی قرار می‌دهید و آن‌ها را کسانی می‌دانید که بنا بر اهدافی سازمان یافته دنبال کار خودشان هستند و در جایی دیگر به نقل از استاد علیزاده و با توجه به محبوبیت و عملکرد فراجناحی این هنرمند ضمن یک یارگیری رندانه می‌گویید:

«در زمانی که به قول استاد حسین علیزاده، بیشتر از همیشه نیاز به همدلی میان هنرمندان موسیقی داریم، زیبنده نیست که اینچنین به یک نهاد با حرف‌های واهی بتازیم. بسیاری از این حرف‌ها سندیت ندارد و با خیال خودشان آمارهایی می‌دهند و حرف‌های بیهوده می‌زنند.»

این‌ها تناقض است و اتفاقا بسیاری از منتقدان تأکید دارند که عملکرد جناحی خانه موسیقی، عدم توجه به منافع و مصالح جامعه موسیقایی و همین گفتارها و رفتارهای خصمانه است که بر این جدایی‌ها دامن می‌زند. ضمن این‌که اگر شما منتقدان‌تان را به حرف زدن غیرمستند و بیهوده‌گویی متهم می‌کنید، خودتان برای گفته‌های‌تان چه سندی ارائه داده‌اید؟

در مورد حمایت از کاندیدایی خاص هم یا اشتباه متوجه شدید یا خواسته‌اید بحث را به جای دیگری بکشانید، مسأله این‌که شما به که رأی داده‌اید نیست، که حق طبیعی شماست و کاملا قابل احترام، بلکه متأسفانه دقیقا برخلاف نظر و گفته شما همان عملکرد غیرشفاف بود که مسأله ساز شد. خانه موسیقی در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، در ابتدا خبری مبنی بر حمایت موسیقیدانان از آقای قالیباف را در سایت خود قرار داد، ولی پس از اعتراض جمعی از اهالی موسیقی، انتشار لیستی از موسیقیدانان حامی آقای روحانی که نام افراد مشترکی با لیست اول در آن به چشم می‌خورد و تکذیب برخی دیگر در کنار تغییر ناگهانی معادلات انتخاباتی در روز آخر، در روز ۲۳ خرداد خبر و عنوان اول را از سایت خود حذف و به جای آن هر دو لیست را با هم تحت عنوان «حمایت جمعی از موسیقیدانان از نامزدها» و با همان تاریخ خبر قبلی منتشر کرد و مسؤولیت صحت اسامی را هم برعهده ستاد تبلیغاتی هر کاندیدا گذاشت.

این در حالی بود که نام آقای دکتر سریر (رییس هیأت مدیره خانه موسیقی) در سایت خانه موسیقی، در حمایت از دکتر قالیباف آمده بود و در همان زمان ایشان در سایت شخصی خودشان آن را تکذیب کرده بودند. متأسفانه مدیران خانه موسیقی بلافاصله پس از تغییر خبر، به کل آن را منکر شدند، خبرگزاری ایسنا را که به خبر اول اشاره‌ای کرده بود، متهم به نشر اکاذیب کردند و تا به امروز هم آن خبر اولیه را به‌رغم این‌که توسط بسیاری دیده و به آن واکنش هم نشان داده شد تکذیب می‌کنند.

جالب این است در خلال اسنادی که آقای نوربخش مدعی هستند به‌طور شفاف و روشن در سایت قرار دارد، خبر خانه موسیقی در تاریخ ۲۱ خرداد روی سایت قرار گرفته، در صورتی که لیست حامیان آقای روحانی به شهادت تهیه‌کنندگان و بعضی امضاکنندگان آن در شب ۲۲ خرداد و در واکنش به همین خبر اولیه مندرج در سایت خانه موسیقی تهیه و برای رسانه‌ها ارسال شد و در نیمه‌های شب روی خروجی آن‌ها قرار گرفت که هنوز موجود است. حال چگونه شده که یک لیست قبل از تهیه، نوشته و امضا شدن توسط سایت خانه موسیقی منتشر شده به یک طرف، این‌که شما این موارد را شفاف و روشن می‌خوانید و حتی برای آن قسم می‌خورید خود جای بسی شگفتی ست. در واقع استفاده از رسانه‌ای که قرار است بیانگر دغدغه‌ها و مسائل یک صنف باشد به نفع دیدگاهی خاص و عملکرد غیرشفاف و عدم صداقت و شجاعت در اقرار به اشتباه، شائبه رفتار سیاسی را در ذهن هر فرد بی‌طرفی می‌تواند به‌وجود آورد.

مسأله دیگر، کتاب منتسب آقای پیرنیاکان بود که ظاهرا این مسأله از گزارش خانه موسیقی حذف شده است؛ اما در مطالبی که در خبرگزاری‌های دیگر از جمله پایگاه اطلاع رسانی موسیقی (نای) و فارس آمده و در فایل صوتی ضبط شده توسط خبرنگاران موجود است، شما در ابتدا این موضوع را بی‌ربط به خانه موسیقی برشمرده‌اید و به دانشگاه حواله داده‌اید، سپس اعلام کرده‌اید: «بی‌گناهی ایشان در همه مجامع ثابت شده» و در نهایت پذیرفته‌اید که در شورای عالی خانه موسیقی نیز مطرح و یک بیانیه هم صادر شده است.

آقای نوربخش ظاهرا یا نمی‌دانند که مخاطب ایشان صنف موسیقی است یا به واسطه مکان و مقامی که در آن قرار گرفته‌اند چنان به برتری بی‌قید و شرط در همه موارد و حتی علمی خود و نهایتا شورای عالی خانه موسیقی اعتقاد دارند که بر ایشان مسجل است که بیانیه، سند بی‌قید و شرط تأیید کتاب منتسب به آقای پیرنیاکان محسوب می‌شود. وقتی ادعایی علمی و فنی با ارائه دلیل و چاپ مقالاتی ارائه شده است، چه دانشگاه و چه بزرگ‌ترین استادان موسیقی زمان هم برای رد آن ملزم به ارائه‌ی دلایل علمی و فنی هستند و اکتفا به یک بیانیه کلی به صرف جایگاه هنری‌شان نمی‌تواند از نظر قضاوت جامعه آشنا به موسیقی و متخصص پذیرفته شود، همانگونه که صرف یک حکم قضایی. عدم دقت به این ظرایف به ظاهر ساده است که شائبه باندبازی، نگاه‌های جانبدارانه و عدم اعتقاد به مسائل صنفی را از سوی بدنه جامعه موسیقی به همراه خواهد داشت. اتفاقا روشن شدن شفاف این مسأله به جایگاه خانه موسیقی در جامعه‌ی موسیقی کمکی مضاعف خواهد کرد، چرا که بدیهی است اهالی آن نسبت به افرادی که در رأس هرم نهادی که داعیه دفاع از منافع صنفی آن‌ها را دارد حساسیتی دوچندان داشته باشند بویژه وقتی موضوعی مانند تضییع حقوق هنرمندی دیگر در میان باشد.

و اما فراز پایانی سخنان ایشان، «ما در خانه موسیقی نشست ماهیانه داریم و برای حضور به کسی کارت ورود نمی دهیم و ورود کسی را کنترل نمی‌کنیم. تریبون آزاد برای نقد گذاشته‌ایم. صدها بار خودم گفتم که تریبون خانه موسیقی آزاد است و این سخن ترجیع‌بند حرف‌هایم شده است … ولی اگر می‌گوییم که از قیافه یک نفر خوشم نمی‌آید و دیگر خانه من نیست، دیگر این درست نیست. باید دموکراتیک عمل کنیم. کسی جلوی دوستان را نگرفته و می‌توانند بیایند.»

جمله‌ای کاملا قابل دفاع، بدیهی است که خانه موسیقی باید برای ورود همه اهالی موسیقی از هر ژانر و در هر سطحی چه عضو باشد و چه نباشد آزاد و در دسترس باشد. و یک تذکر ساده این‌که ما هم معتقدیم به عملکرد دموکراتیک، قطعا اکثریت قریب به اتفاق کسانی که قهر کرده‌اند یا تمایلی به حضور ندارند به واسطه قیافه یک نفر نیست، بلکه نبود شفافیت‌ها، شائبه کار جناحی، تصور عدم التزام مدیران به منافع صنفی و حقوق هنرمندان و … از جمله مواردی است که به نتیجه فوق می‌انجامد و چه زیبا گفتید که باید دموکراتیک عمل کنیم، و البته که اگر هر دو طرف به همین یک عبارت متعهد باشند و قواعد را تا آخر رعایت کنند، قطعا همه موارد فوق به راحتی قابل حل خواهند بود.»

براساس این گزارش، اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا به این شرح اعلام شده است:

محمد آدینه محمدی/ حمیدرضا آفریده/ رضا احمدیان/ امیر اخلاقی/ علیرضا اصغری/ علی افشاری/ محمدرضا امیرقاسمی/ ناصر برزی/ پژمان بلورچی/ علیرضا بنایی زاده/ امیر بهاری/ بهناز بهنام نیا/ بهنوش بهنام نیا/ مسعود پاد/ خشایار پارسا/ نوشین پاسدار/ میلاد پرصبر/ سینا پناهی/ محسن پوربخت/ مسعود پوربخت/ بهرنگ تنکابنی/ فرشاد توکلی/ آرپژ تیموریان/ رامین جزایری/ احسان جعفری/ علی جعفری‌پویان/ علیرضا جواهری/ مصطفی حسینی/ پیمان خازنی/ حمیدرضا خانزاده/ فرید خردمند/ محمدرضا درواج/ ترگل خلیقی/ مهران خلیلی/ زمان خیری/ امیر رجبی/ وحید رستگاری/ احمد رضاخواه/ محمد عرفان رفیعی/ رابعه زند/ احمد زین‌الدین بیدمشکی / آرش سیاه چشم/ مقداد شاه حسینی/ مازیار شاهی/ وحید شب بویی جم/ اسماعیل شجاعیان/ امیرشریفی/ سعید شفیعی/ مسعود شفیعی/ کورش شکوهی/ سید اسکندر شهریاری/ بابک شیبانی/ دلارا شیخ محمد تفرشی نژاد/ محسن صادقی/ نوشین طافی/ وحید طارمی/ محراب طالش حقیقی/ پژمان طهماسبیان/ احسان عابدی /آرش عادل پور/ بهزاد عبدی / مهدی عبدالوهاب/ رضا عسگرزاده/ محمد عشقی/ رضا علی آبادی/ رامتین غفاری/ میدیا فرج نژاد/ پویان فرزین/ کیوان فرزین/ علی‌اصغر فروزانفر/ آرش فرهنگ‌فر/ حامد فکوری/ راحله فیروزی/ سیدمهدی قادری/ علی قادری/ مینو قربانی/ هانیه قلی بیکیان/ علی قمصری/ عبدالله قنبری/ کاوه کاتب/ پریسا کاشفی/ پیمان کاظمی/ علی کاظمی/ بهنوش کاظمی زاده/ سعید کردمافی/ مسیح کریمی/ رضا کلانتری/ کاوه کلهرنیا/ بردیا کیارس/ سجاد کیانی/ مهدیس گلزار کاشانی/ حمیدرضا گلشن/ محمدمهدی گورنگی/ حسین لک/ آرش محافظ/ سمیه محمدی/ بهار مدیری/ ملیحه مرادی/ رضا مرتضوی/ المیرا مردانه/ ابوسعید مرضایی/ نیوشا مزیدآبادی/ افشین معصومی/ علی مغازه ای/ سید محمدحسین مقدس تفرشی/ حسن مکانیکی/ احسان ملاقدیمی/ شهرام ممتحن/ افشین منتجمی/ کامران منتظری/ شروین مهاجر/ مهدی میرزا باقریان/ سید مجید میر همایونی/ علی ناجی/ سعید نایب محمدی/ محمد رضا نجمی/ مهدی نقشینه پور/ مرجان یداللهی/ بابک یزدان نژاد/ ابراهیم یساول زاده/ بردیا یوسفی.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *